به گزارش خبرنگار اعزامی سینماپرس، سومین روز از «سیوهفتمین دوره جشنواره بینالمللی فیلمهای کودکان و نوجوانان» در حالی برگزار شد که در کنار ادامه فرایند اکران آثار «بخش مسابقه سینمای ایران» ، جشنواره خود را برای برگزاری مراسم «اختتامیه بخش فیلم کوتاه و انیمیشن» آماده مینمود و به این ترتیب میزبانی اصفهان از مسئولان «سازمان سینمایی» از این روز رسما آغاز شد و محیط جشنواره شاهد تردد متولیان فرهنگی و سینمایی کشور گردید.
اما نخستین اثری که در روز سوم از «جشنواره سی و هفتم» اکران شد، فیلم سینمایی «شهر آرزوها» یا همان «بامبولک ۲» بود. اثری که با تغییر کارگردان و تهیهکننده خود، این بار به کارگردانی «محمدمتین اوجانی» و تهیهکنندگی «محمد عبدی» و البته همچنان با پشتیبانی و حمایت مالی «بنیاد سینمایی فارابی» ساخته شده است. فیلمی عروسکی و رئال که با حفظ برند و کاراکترهای عروسکی خود به عنوان سرمایه معنوی و تحت مالکیت «بنیاد سینمایی فارابی» به نوعی سومین قسمت از سهگانه «بامبولک» محسوب میشود و پس از فیلمهای سینمایی «بامبالا» و همچنین فیلمهای سینمایی «بامبولک ۱» همان سیر داستانی را ادامه داده است.
فیلم سینمایی «شهر آرزوها» روایتگر بخشی از بحرانهای کودکان و خانواده است و همانگونه که سال گذشته «بامبولک ۱» به مسئله «فرزندآوری» پرداخته بود، «شهر آرزوها» نیز به چالش خانوادگی دیگری از همان جنس پرداخته و بر موضوع تنها ماندن کودکان و مشغله والدین متمرکز شده است. موضوعی که با درهمآمیختن تخیل و واقعیت قصد دارد تا یکی از بحرانهای جدی خانوادگی را برای کودکان به نمایش بگذارد. پس صرفنظر از اینکه «شهر آرزوها» نیز جزو آثار «درباره کودک» است و مخاطب اصلی آن «والدین کودکان» میباشند! اما در مجموع این اثر با بهرهگیری از عناصر فانتزی در داستانپردازی خود توانسته است علاقه «مخاطبان کودک» را نسبت به خود جلب کند و البته در این مسیر «مخاطب نوجوان» کمتر میتوانست با اثر ارتباط برقرار کند. به عبارت دیگر استفاده قابل توجه از «سیجیآی» و جلوههای ویژه و در کنار آن بهرهگیری از عناصر خیالانگیز را میتوان از جمله عوامل موثر در ارتقای سطح فانتزی این اثر و جذابیت آن برای «مخاطبان کودک» قلمداد نمود و این همه در حالی است که افراط فیلم سینمایی «شهر آرزوها» در استفاده از موسیقی و آواز، همچون قسمتهای قبلی به یک آفت بزرگ برای این اثر مبدل گردیده است. البته وجه موزیکال بخشی از سینمای کودک است، اما در شرایطی میتواند کارآمد باشد که در خدمت درام قرار گیرد و نه اینکه به مثابه پوشش دهنده فقر داستانپردازی مناسب و استفاده هوشمندانه از تعلیقها و پیرنگهای منطقی در چنینمان تصویری یک اثر سینمایی عمل کند و یا اینکه بخواهد به عنوان یکی از عناصر تجاریسازی در ساختار سینما گیشه محور و صرفاً برای جلب نظر پخشکنندگان فیلم و صاحبان سینما در اثر گنجانده شود.
«شهر آرزوها» داستانی دیگر از خیر و شر است که در آن «بامبولک» نماد خیر و «شیطونک» نماد شر است. در این فیلم، پسر بچهای به نام سعید بعد از آنکه توسط دزدها ربوده میشود، از سوی شیطونک اغفال شده و در شهر «یواشکآباد» زندانی میشود. خواهر سعید که از این اتفاق ناراحت است، آرزو میکند مادربزرگش از قاب عکسی که در خانهشان است خارج شود و به کمکش بیاید. در همین موقع، بامبولک از راه میرسد و آرزوی دختر را برآورده میکند. پس از این اتفاق، نبردی دیگر میان بامبولک و شیطونک در میگیرد و بامبولک با شکست شیطونک، سعید را از یواشکآباد نجات میدهد. |
دومین فیلم بلند داستانی به نمایش درآمده در سومین روز از برگزاری «سیوهفتمین دوره جشنواره بینالمللی فیلمهای کودکان و نوجوانان» ، فیلم سینمایی «سفید برفی» به کارگردانی «جواد نوریان» و تهیهکنندگی «جعفر آقابابائیان» بود. اثری با اشتباههای بزرگ و استراتژیک که موجب میشود این اثر حتی در فرازهایی از «ماهیت ضدملی» برخوردار شود و تا به آنجایی پیش رود که رسما یکی از نمادهای قهرمانی و پهلوانی و از اسطورههای شناخته شده ایرانی را دستمایه هجو قرار داده و به استهزاء بکشاند. پس اگر چه اتلاق عنوان «سفید برفی» مخاطب این اثر را قبل از اکران، به یاد فانتزی موزیکالی که با همین عنوان و به کارگردانی «مارک وب» به تازگی ساخته شده میاندازد؛ اما نه تنها فرم سینمایی ناقص این اثر چنین سنجشی را مردور میسازد، بلکه به دلیل آنکه محتوای به نمایش درآمده در آن اثر به نحوی است که «سفید برفی» برای فرار از ملکه بدذات به جنگل پناه میبرد و تلاش میکند تا پادشاهی را بازپس گیرد و «عدالت» را برقرار کند و ... این قیاس تنها به سطح اسم و عنوان این دو اثر خلاصه میشود؛ بالاخص آنکه فیلم سینمایی «سفید برفی» ایرانی در اشتباهی محض، به صراحت با نشان دادن مردی کوتاهقد، خرسوار و سادهلوح به نام «رستم» اقدام به هجو و تخریب وجه متعالی از قهرمان اسطورهای ایرانیان در ذهنیت مخاطب کودک و نوجوان خود مینماید و با بهرهگیری از روایتی کلیشهای، دانسته و یا نادانسته در مسیر پروژه «تحقیر ایران و ایرانی» گام بر میدارد. البته اشتباه استراتژیک «سفید برفی» ایرانی به همینجا ختم نمیشود و این اثر در تصویرسازی از پدر نیز برای مخاطبان خود پُرایراد ظاهر میشود و پدری خشن را به تصویر میکشد که ارتباطی منقطع با خانواده دارد و در هیچیک از سکانسها همراه خانواده دیده نمیشود و این در حالی است که حتی اگر نویسنده قصد داشته تا با خلق موقعیتهای کمدی، مفاهیمی چون اتحاد و دوستی میان نوجوانان به تصویر کشیده شود، اما واقعیت آن است که ضعف فیلمنامه و وجود چنین ایرادات گل درشتی مانع از تحقق این هدف شده و عملا فیلم سینمایی «سفید برفی» به یک اثر شکست خورداه مبدل ساخته است.
فیلم سینمایی «سفید برفی» از لحاظ فرم و اجرای سینمایی یک اثر پر ایرادات است و شاید همین امر موجب شود تا مسئله تخریب شخصیت اسطورهای «رستم» در ابتدا چندان مورد توجه قرار نگیرد. زیرا اساسا داستان کلیشهای و ریتم کند فیلم سینمایی «سفید برفی» نمیتواند مخاطب عجول را با خود همراه سازد و عدم درک نویسنده از نوجوان امروزی موجب میشود تا مخاطب نوجوان نتواند با این اثر ارتباط اولیه برقرار کند. به عبارتی دیگر، تعلیق روایتگری در این اثر سینمایی آنقدر پیشبینیپذیر است که هیچ هیجان یا جذابیتی برای مخاطب ایجاد نمیکند. البته یکی از نکات قابل توجه در حاشیه اکران فیلم سینمایی «سفید برفی» ، اقدام تعجب برانگیز سرپرستان و همراهان دانش آموزان در زمان اکران بود و موجب شد تا به بهانه گرفتن عکس یادگاری، تمام دانش آموزان حاضر در اواسط اکران از سالن خارج شوند و پس از گرفتن عکس مجدادا به سالن باز گردانده شوند! اقدامی که بدون ممانعت و یا تذکر متولیان برگزاری جشنواره، نه تنها نظم سالن نمایش را به هم ریخت، بلکه موجب شد تا عملا حضور دانش آموزان در محیط جشنواره از حالتی تشریفاتی و زنگ تفریح برخوردار شود.
فیلم سینمایی «سفید برفی» داستان پسر نوجوانی به نام «فرشید» است که از سوی پدرش از ورود به اصطبل اسبها منع میشود. اما زمانیکه او و دوستش مخفیانه وارد اصطبل میشوند، متوجه میشوند افرادی قصد دزدیدن یکی از اسبها به نام «رخش» را دارند. چند روز بعد، با دزدیده شدن رخش، فرشید و دوستانش برای یافتن او تلاش میکنند و سرانجام با همکاری یکدیگر موفق به پیدا کردنش میشوند. |
اماحاشیه پررنگتر از متن سومین روز از «سیوهفتمین دوره جشنواره بینالمللی فیلمهای کودکان و نوجوانان» برگزاری مراسم اختتامیه «بخش فیلمهای داستانی و انیمیشن کوتاه» این دوره از جشنواره بود. مراسمی که در محوطه باز هتل کوثر اصفهان برگزار شد و این در حالی است که این دومین دورهای از «جشنواره فیلمهای کودکان و نوجوانان» است که طی آن به «فیلم کوتاه» با برگزاری اختتامیهای مجزا مورد توجه ویژه واقع میشود. البته در این میان حذف شدن «بخش غزه» از نکات حائز اهمیت این دوره از جشنواره بود و نشان داد که متولیان این دوره از «جشنواره فیلمهای کودکان و نوجوانان» غیر از چند اقدام نمایشی محدود، عملا هیچ وظیفهای در جهت ایجاد جایگاه بصری ماندگار و تصویرسازی عمیق برای «کودکان شهید غزه» آن هم در «رویاهای کودکانه» بر جای مانده دراین دور از جشنواره قائل نیستند و در این میان حتی با بیاعتنایی نسبت به این موضوع، به تنها اثری که با موضوع «غزه» در «بخش فیلمهای کوتاه» حضور داشت و جزو «نامزدهای دریافت پروانه زرین جشنواره» بود نیز وقعی ننهاده و با سکوت از آن عبور میکنند و اولویت رقص و پایکوبی را بر هر امری مقدم میشمارند! اولویتی که البته با انتخاب بیربط «گروه موسیقی استان گیلان» برای اجرای برنامه آن هم در «شهر آواز و موسیقی اصفهان» به نحو سوال برانگیزی همراه شده بود!
پس اگر چه این خلأ دغدغهمندی و فقدان توجه نسبت به «موضوع اولویت اول جهان اسلام» در سرتاسر برنامه و در روح مراسم اختتامیه «بخش فیلمهای داستانی و انیمیشن کوتاه» مشاهده میشد؛ اما واقعیت تاسف برانگیزتر آن است که اساسا این مراسم کارکرد فرهنگساز خود را در جهت تبیین خط مشی و هدفگذاری «حمایت از سینمای کوتاه کودک و نوجوان» از دست داده بود و صرفاً به یک مجالی برای شنیدن ساز و آواز و رقص و ... مبدل گردیده بود. در این راستا کاهش تعداد جوایز فیلمهای کوتاه یکی از ملموسترین اتفاقاتی بود که توانست پیام بیمهری «جشنواره بینالمللی فیلمهای کودکان و نوجوانان» به فیلمسازان کوتاه منتقل سازد و در کنار آن اختصاص سالنهای بیکیفیت برای اکران آثار راهیافته به این دوره و همچنین بیتوجهی «دبیر جشنواره» در طول سه روز اکران آثار این بخش و عدم حضور در محیط اکران و دیدار با فیلمکوتاهسازان حاضر در «جشنواره سی و هفتم» و حاکمیت نگاهی رفع تکلیفی به «بخش فیلمهای داستانی و انیمیشن کوتاه» در فرایند برگزاری این رویداد و ... جملگی میتواند بیانگیزگی فعالان این حوزه برای تولید اثر در عرصه «سینمای کوتاه کودک و نوجوان» را موجب شود. این در حالی است که امروز «فیلم کوتاه» مناسبترین قالب برای ارایه محتوی و انتقال پیام به نسل جدید از «مخاطبان کودک و نوجوان» است؛ نسلی که دیگر حوصله تماشای فیلمهای بلند را ندارد و از اینرو، بیتوجهی به این بخش در واقع بهمعنای چشمپوشی از مهمترین مسیر ارتباطی با «مخاطبان آیندهساز ایران» است.
ارسال نظر